Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین-سودابه رنجبر: کوچه «کاشانی» در خیابان ۲۴ متری یکی از این کوچه‌هاست. «شعبان کاشانی» که حدود ۵۰ سال قبل در همین کوچه دارفانی را وداع گفته از مالکان اصلی کوچه بوده است. حتماً پیش خودتان می‌گویید مگر کوچه مالک یا مالکان دارد؟ برایتان می‌گوییم. قدیمی‌ها زمانی را به خاطر می‌آورند که این کوچه زمین سبزیکاری بود و کاشانی مالک این سبزیکاری‌ها.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حدود سال۱۳۲۰ این زمین‌ها، قواره‌بندی و با تغییر کاربری برای ساخت‌وساز به خریداران واگذار شد. به گفته اهالی، هنوز بنچاق بسیاری از اسناد خانه‌های این کوچه به نام شعبان کاشانی است. خانواده «جذاب» بیش از نیم قرن ساکن کوچه کاشانی بوده‌اند و شنیدن تاریخ شفاهی کوچه از زبان آنها حلاوت دیگری دارد. همراه شدن با این خانواده ما را به گذشته‌ای می‌برد که حالا خاطره‌ای گنگ و مبهم است در ذهن قدیمی‌های محله. از سوی دیگر یکی از بازمانده‌های خاطره‌انگیز کوچه کاشانی، مغازه چراغ‌سازی آقاتقی فیروزآبادی است که اکنون رونق چندانی ندارد. چراغ‌سازی آقاتقی خاطرات پیرمردهای امروز را که روزی شاگرد مغازه او بوده‌اند زنده می‌کند.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

کوچه کاشانی که این روزها به نام شهید «مرتضی قلی» مزین شده یاد و خاطره سال‌های دفاع مقدس را در ذهن اهالی زنده نگه داشته است. کوچه کاشانی خیابان ۲۴ متری را به خیابان هرنجی(شهید قمی) وصل می‌کند.  پیش از اینکه خیابان ۲۴ متری که حالا یکی از شاهراه‌های منطقه است ساخته شود، کوچه کاشانی به کوچه یخچال متصل بود. این ۲ کوچه که امروز روبه‌روی یکدیگر قرار گرفته‌اند اکنون بیشترین مطب و مرکز درمانی را در خود جای داده‌اند. در امتداد کوچه کاشانی که قدم بزنیم چشم‌مان حداقل به ۵۰ تابلو مطب و مرکز درمانی می‌افتد.
سرسره بازی روی بلورهای یخ 

«سیدحسن جذاب» که دهه ۷۰ زندگی‌اش را می‌گذراند از ساکنان قدیمی کوچه است و کودکی‌اش را در کوچه کاشانی گذرانده است. او می‌گوید: «یخچالی طبیعی در ابتدای کوچه ما بود و برای اهالی اهمیت زیادی داشت. در نزدیکی آن کاروانسرای بزرگی وجود داشت و تجار هم از این کاروانسرا برای اتراق و محلی برای خرید و فروش کالا استفاده می‌کردند. یخچال طبیعی هم در فصل زمستان برای بچه‌ها حکم زمین اسکیت را داشت. من و همسن و سال‌هایم از آن روزها خاطرات خوشی داریم.»
سیدحسن همان‌طور که سعی می‌کند روزهای دور گذشته را به خاطر آورد می‌گوید: «آن زمان کفش‌های بچه‌ها از جنس پلاستیک بود که به آنها گالش می‌گفتند. این کفش‌ها برای سرخوردن روی یخ‌ها بسیار مناسب بود. سرسره بازی روی یخ‌های دیواره کاهگلی یکی از لذتبخش‌ترین بازی‌های زمستانی ما بود.»

کوچه درختی

سیدحسن جذاب در باره نقش پررنگ پدرش در آبادانی این کوچه می‌گوید: «منزل ما در ابتدای کوچه کاشانی قرار داشت. در سال ۱۳۲۰ وقتی شهرداری منطقه خیابان ۲۴ متری را ساخت بیش از ۱۵۰‌متر مربع از خانه ما در فضای خیابان قرار گرفت. پدرم در همان روزها برای زیباسازی فضای کوچه ۷ درخت زبان‌گنجشک در کوچه کاشت. وجود همین درخت‌ها سبب شده بود تردد خودرو در این کوچه غیرممکن شود. بعدها برای وارد شدن خودروها، درخت‌ها از ریشه کنده شدند.»

  سیدحسن، در دهه ۵۰ و ۶۰ عضو شورای محلی بوده است و اهالی او را خوب می‌شناسد. البته فعالیت‌های پدرش در زیباسازی کوچه کاشانی طی ۷۰ سال گذشته بر ساکنان قدیمی پوشیده نیست و همین امر سبب خوشنامی خانواده سیدحسن شده است. او می‌گوید: «کوچه کاشانی تنها کوچه‌ای بود که در آن زمان سنگفرش شده بود. از آنجایی که پدرم معمار ماهری بود خشت‌های ۳۰ سانتی با نقش و نگارهای جالب را سفارش داد و تمام سطح کوچه را با خشت‌هایی که معروف بود به «نقش خطایی» فرش کرده بود. همان موقع این طرح الگویی شد برای شهرداری منطقه آن زمان که در خیابان حرم قرار داشت.»

عمری در یک کوچه 

«عصمت‌سادات جذاب» که هنوز همراه همسر خود در خانه پدری زندگی می‌کند و قریب به ۸۰ سال دارد در همین کوچه چشم به دنیا باز کرده است.

حاج‌حسن جذاب، حسن اسدی و همسرش عصمت‌سادات جذاب

او دوران ابتدایی را در مدرسه «عفت» در همین کوچه گذرانده است و خیلی خوب خاطرات آن روزها را به خاطر می‌آورد: «اگر در آن زمان کسی نمره زیر ۱۰ می‌گرفت آن را به موهایش سنجاق می‌کردند و این سخت‌ترین روز زندگی ما می‌شد. من دیکته ضعیفی داشتم همان ضعف دوران کودکی باعث شده همیشه از روی کتاب شاعران به‌خصوص مثنوی معنوی مولانا مشق کنم و این مشق کردن‌ها تا امروز هم ادامه داشته است.»

ارتباط عمیق عصمت جذاب با شخصیت مولانا باعث شده بسیاری از اشعار مولانا را حفظ باشد و کتاب‌های زیادی را در شرح حال مولانا مطالعه کند. عصمت‌سادات از روزهای سخت زمستان می‌گوید: «مدرسه ما به خانه‌مان بسیار نزدیک بود اما بچه‌هایی بودند که از مسیرهای دورتری به این مدرسه می‌آمدند و در فصل زمستان سر و صورتشان از سرما حسابی سرخ می‌شد. آن روزها بخاری‌ها با زغال‌سنگ کار می‌کرد و زمانی‌که زغال سنگ مدرسه تمام می‌شد پدرم «والور» منزل را به مدرسه می‌آورد و همه بچه‌ها برای گرم شدن دور آن می‌نشستند.»

«حسن اسدی» همسر عصمت‌خانم، دوران کهولت را می‌گذراند و به نظر می‌رسد کم‌کم خاطرات گذشته از ذهنش پاک می‌شود. او از مؤذن‌های افتخاری صحن حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بوده است و از دوران جوانی، اذان صبح حرم را گفته است. همسایه‌ها می‌گویند صدایش به صدای مرحوم مؤذن‌زاده اردبیلی شبیه بوده و به سبک او اذان می‌گفته است. امروز تداعی صدای او خاطرات بسیاری از اهالی را زنده می‌کند، هر چند خودش آن روزها را به خاطر نمی‌آورد.  

هرنجی همسایه ما

یکی دیگر از ویژگی‌های کوچه کاشانی نزدیکی آن به خیابان هرنجی بود؛ محلی برای شست‌وشوی لباس‌ها. خانم‌های محله‌های اطراف هر صبح تشت‌های مسی را با کلی لباس روی سر می‌گذاشتند و به نزدیکی آب هرنج می‌آمدند. «سیدمجتبی موسوی» کاسب کوچه کاشانی که سال‌هاست در ابتدای این کوچه بستنی‌فروشی دارد می‌گوید: «خیابان هرنجی پاتوق خانم‌های این حوالی بود. هر صبح برای شست‌وشو لباس‌ها در اطراف آب هرنج جمع می‌شدند و لباس می‌شستند. آن روزها از چوبک برای شست‌وشوی لباس‌ها استفاده می‌کردند. در فصل زمستان برای اینکه آب گرم داشته باشند زیر تشت لباس‌ها هیزم روشن می‌کردند.»

کوپن‌فروش جنگ جهانی دوم

موسوی به دلیل نوع کسب و کارش بارها و بارها فرصتی پیدا کرده که پای خاطرات اهالی قدیمی بنشیند و بیشتر از همه می‌داند که شخصیت‌های معروف این کوچه چه کسانی بوده‌اند. او از «احمد کوپنی» یاد می‌کند که حتی اسم کامل او را کسی به خاطر نمی‌آورد.  موسوی می‌گوید: «احمد کوپنی که حدود ۲۰ سال پیش فوت کرد در خرید و فروش کوپن یکی از ابداع‌گران بود و هر وقت او را می‌دیدیم یا در حال معاوضه کوپن بود یا خرید و فروش آن. خودش می‌گفت از ۳ دوره تاریخی کوپن دارد و بعضی از آنها را در آلبومش نگهداری می‌کند. کوپن‌های احمدکوپنی به ۳ دوره مختلف تعلق داشت. یکی دوره جنگ جهانی دوم بود که در ایران قحطی شده بود و دوره بعد که در دوران پهلوی اول بود و بعد هم اوایل انقلاب که کوپن ارزاق بین اهالی توزیع می‌شد.»


از شاگردی تا اوستاکاری

آن روزها رسم بود که پسر بچه‌ها در دکان کار یاد بگیرند و سال‌ها زیر دست اوستا پادویی کنند تا اینکه روزی خودشان اوستا کار شوند.

برای آقاتقی هم این اتفاق افتاد. او دوران کودکی خود را در مغازه «جواد زاغی» چراغ‌ساز در میدان کوچک گذراند تا اینکه اوستا کار شد و از سال ۱۳۲۰ در کوچه کاشانی مغازه چراغ‌سازی‌اش را باز کرد و از همان روزهای اول هم شاگرد گرفت اما آقاتقی شاگردانش را از بین فرزندان دوستان خودش انتخاب می‌کرد. خودش می‌گوید: «خیلی از شاگردهای من شاگرد شکمی بودند یعنی فقط به خوردن ناهار بسنده می‌کردند و دل به کار نمی‌دادند. البته چند تا از شاگردهای قدیمی من آنقدر در کارشان ماهر شدند که در استخدام اداره برق منطقه در آمدند و خیلی از آنها در آستانه بازنشستگی قرار دارند.»

آقاتقی می‌گوید: «ما همیشه کار داشتیم به‌خصوص اینکه در نزدیکی مغازه ما مدرسه بود. بسیاری از مراسم‌ در مدرسه‌ها انجام می‌شد و ما برای روشن کردن مدرسه دست به کار می‌شدیم.» از مهم‌ترین مراسم ازدواج که در این مدرسه برگزار شده است جشن ازدواج حاج «رضا عبدالحسینی» خیّر قدیمی شهرمان است. او در خیابان حرم مغازه چای‌فروشی داشت و املاک خود را به آموزش و پرورش منطقه اجاره می‌داد و اجاره آن را هم خرج دانش‌آموزان بی‌بضاعت می‌کرد. او در کوچه کاشانی زندگی می‌کرد.

چراغ‌ساز قدیمی محله

چراغ‌سازی «آقاتقی فیروزآبادی» یکی از مغازه‌های قدیمی کوچه کاشانی و محله است. ابتدا چنین به نظر می‌رسد که مغازه آقاتقی دیگر رونقی ندارد اما آقاتقی هنوز شاکر است و می‌گوید: «مشتری‌ها هستند اما تغییر کرده‌اند.  پیش‌ترها کسب ما بیشتر با مجالس شادی و عروسی می‌چرخید و رونق داشت اما حالا فقط چند تا از این چراغ‌ها را در ابتدای ورودی مجالس‌ترحیم قرار می‌دهند.»

می‌گوید: «تا وقتی که عروسی‌ها در خانه برگزار می‌شد کسب و کار ما رونق داشت اما حالا که جشن ازدواج در تالارها برگزارمی شود کسب و کار ما هم از رونق افتاده است. آن روزها یکی از مشاغل اصلی ما ریسه‌کشی حیاط خانه‌ها بود. وقتی که قرار بود جشن ازدواج برگزار شود؛ گوشه به گوشه خانه‌ای که جشن داشت چراغ‌های نفتی روشن می‌کردند. هنوز هم چراغ‌های نفتی قدیمی را در مغازه‌ام نگه‌داشته‌ام که امروز با گاز پیک نیکی روشن می‌شود.»

خیّر هم‌محله‌ای

«کریمه عبدالحسینی» دختر حاج رضا عبدالحسینی می‌گوید: «پدرم املاک خود را به آموزش و پرورش اجاره داد و نخستین دبیرستان دخترانه به نام «فخررازی» در محله مدرس افتتاح شد. از آنجایی که زمانی منزل ما نزدیک به دبیرستان بود و پدر و مادرم دخترهایی که خانواده‌های‌شان بضاعت مالی نداشتند را شناسایی می‌کردند. مادرم در خانه خیاطی می‌کرد و برای آنها لباس مدرسه و یا چادر می‌دوخت و به‌صورت پنهانی و محترمانه به دستشان می‌رساند.»

«رضا افتخاری» داماد خانواده عبدالحسینی هم سال‌ها در مدرسه کوچه کاشانی مشغول به کار بوده است. هرچند او ساکن این کوچه نبود اما اهالی کوچه او را به‌عنوان یکی از اشخاص سرشناس کوچه معرفی می‌کنند که بیشتر سال‌های خدمت خود را در این مدرسه گذرانده است.  

افتخاری می‌گوید: «مدرسه کوچه کاشانی از ابتدا با نام مدرسه «عفت» شروع به کار کرد و مالک آن خانمی به نام «مؤمنه» بود. بعد از آن این مدرسه اسلامی شد و به «مهدوی» تغییر نام داد. بعدها نام این مدرسه به «فیض» و بعد از آن به «شیخ فضل‌الله ‌نوری» تغییر کرد. چند سالی هم به نام امام علی(ع) نامگذاری شد. این مدرسه در طول این سال‌ها چندین بار نوسازی شده است.»  
-----------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشرشده در همشهری محله منطقه ۲۰در تاریخ ۱۳۹۴/۰۷/۱۳

کد خبر 798715

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: خیابان ۲۴ متری کوچه کاشانی چراغ سازی آن روزها لباس ها آن زمان سال ها بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۱۹۲۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فیلم؛ بازی دانش آموزان با مرگ برای رسیدن به مدرسه

در بسته زیر اخبار و محتوا‌های آموزشی پیرامون «فیلم؛ بازی دانش آموزان با مرگ برای رسیدن به مدرسه»، «تدریس این خانم معلم در کلاس تاریخ ساز شد؛ تدریس به دانش آموزان با وجود بیماری»، «از چشمان لیزری خود استفاده کنید و اسکیت غلتکی را در ٨ ثانیه پیدا کنید»، «میزان تمرکزت رو محک بزن؛ سه تفاوت دو عکس رو ۳۳ ثانیه‌ای بگو»، «میزان تمرکزت رو محک بزن؛ سه تفاوت دو عکس رو ۳۳ ثانیه‌ای بگو»، «فیلم ضدحال خنده‌دار دختر دانش آموز به معلم بابت ماه تولد»، «برآورده کردن آرزوی دانش آموز توسط معلم هنرمند و مهربان» را با کلیک بر تیتر آن بخوانید.

برای دیدن مطالب روی تیترهای زیر کلیک کنید

فیلم؛ بازی دانش آموزان با مرگ برای رسیدن به مدرسه

تدریس این خانم معلم در کلاس تاریخ ساز شد؛ تدریس به دانش آموزان با وجود بیماری

از چشمان لیزری خود استفاده کنید و اسکیت غلتکی را در ٨ ثانیه پیدا کنید

میزان تمرکزت رو محک بزن؛ سه تفاوت دو عکس رو ۳۳ ثانیه‌ای بگو

 

فیلم ضدحال خنده‌دار دختر دانش آموز به معلم بابت ماه تولد

 

برآورده کردن آرزوی دانش آموز توسط معلم هنرمند و مهربان

پای برتر بیشه، قصه‌ای نمادین که از عشق به وطن می‌گوید

دیگر خبرها

  • فیلم؛ بازی دانش آموزان با مرگ برای رسیدن به مدرسه
  • عاملان درگیری در بیمارستان کاشانی اصفهان دستگیر شدند + فیلم
  • عاملان درگیری در بیمارستان کاشانی اصفهان دستگیر شدند
  • حکایت آمریکایی که دیگر «آمریکا» نیست
  • رفع مشکلات معابر خاکی و پرتردد محله شهدای صفری
  • از کوچه‌باغ تا باغ‌کاجی | طرشت هنوز به باغ‌هایش معروف است
  • کتابِ «حکایت زخم‌ها» به چاپ دوم رسید
  • کتابِ «حکایت زخم ها» به چاپ دوم رسید
  • ببینید | خون‌شوری از کوچه‌ها
  • مصرف ماهانه ۸۵ هزارتن تخم مرغ در کشور